لــبــخــنــد بــانــو

نوشته های گاه و بی گاهم

لــبــخــنــد بــانــو

نوشته های گاه و بی گاهم

هوای بارون خورده/افطار با دوستم/شب های قدر امسال...

ملتفت که هستید بنده جغدم و شبا بیدارم و روزا خواب!!

راستش خواستم این و بگم دیروز عصری ساعت پنچ و نیم بعد از ظهر از صداهای خوشکلی از خواب بیدار شدم!!صدای رعد و برق

کلی مشعوف شدم از شنیدنش. منم تندی بلند شدم رفتم لب پنجره اتاقم که رو به خیابونه. دیدم تازه بارون شروع کرده به باریدن. اونم نیمه تند. اینقدر کیف داشت که نگو...

پشت پنجره باز اتاق

رو به خیابون

صدای بارون و رعد و برق

باد و هوای بارون خورده تابستونی

چه شود

به به!!

تازه بعد از بارون دیگه هوا شده بود ملس! یه بوی بارونی می اومد که اگر همینجوری ولم می کردن بدو می رفتم تو خیابون واسه خودم می چرخیدم! تا همین الان هم آثار بوی هوای بارون خورده هست که از بوئیدنش سیر نمی شم!

...

امروز قراره با دوس گلیم برم جایی! یه مکان معنوی و عالی. قراره نماز و همونجا بخونیم و بعدش هم همونجا افطار کنیم. خیلی وقت بود با دوس گلی بیرون نرفته بودم. حالا دیگه فرصت شد.

...

شب های قدر امسال با شب های قدر سال های گذشته م یه تفاوت خیلی بزرگ داشت. حالا تفاوتش پیش خودم می مونه فقط این و اینجا نوشتم تا یادم بمونه! راضی بودم گرچه می تونست بهتر هم باشه ولی از سال های قبلی خیلی خیلی خیلی بهتر بود! خدا رو شکر می کنم بابت لطفی که در حقم کرد.

یادتونه تو بیشتر نوشته هام حرفم این بود که هر چی بیشتر بریم طرفش بیشتر جوابمون و می ده و هوامونو داره؟ من این و امشب و شبهای قبلی قدر درک کردم البته نمی گم اتفاق خارق العاده ای بود ها؟ نه! فقط می خوام این و بگم که هر چه قدر خودتو بیشتر با خدا مانوس کنی اون راحتتر جوابت و می ده. به عبارت ساده تر اگر یک گام برداری طرفش اون ده گام میاد طرفت!

البته این مربوط به برآورده شدن حوائج دنیاییم نیستا! گفتم این و بگم که فکر نکنید یکی از حاجت هام برآورده شده. نه یه چیزی مربوط به وجود خودمه!(گیج نشید گفتم که چیز خارق العاده ای نیست ولی برای من تازگی داشت!)

...

***خط آخر***

یک درخت هر چه قدر هم که بزرگ باشد با یک دانه اغاز می شود.