لــبــخــنــد بــانــو

نوشته های گاه و بی گاهم

لــبــخــنــد بــانــو

نوشته های گاه و بی گاهم

خانواده ترشی خورها!

من علاقه زیادی به ترشی دارم!

پریشب که با دایان رفته بودیم واسه خرید همینجوری که داشتیم می رفتیم یه هو یه مغازه ترشی فروشی بهمون چشمک زد! منم با ذوق گفتم بریم تو از این آلوچه های قرمز بخریم! البته خودش هم بی میل نبود! دیدم آخر مغازه هم یه عالمه ظرفای ترشی گذاشته با یه رنگ و لعاب خوشکل که دلم و برد با خودش! از من اصرار و از دایان انکار که ترشی زیادی خوب نیست! آخر من پیروز شدم و یه خورده ترشی مخلوط خریدیدم! دیشب چند دفعه رفتم سر یخچال و قاشق قاشق می خوردمش. دیگه دهن برام نموند بس که تند بود ولی اینقدر چسبید که نگو و نپرس!

دهانتون آب افتاد؟ ببخشید ولی نتونستم این پست و ننویسم. دیشب به یادش که می افتادم دهانم آب می افتاد و منم می رفتم سروقتش

عمه ام که چند روزی اینجا بود بهم می گفت سر یکی از بچه هاش که حامله بوده ترشی می گرفته لای نون و به جای غذا می خورده منم این شکلی می شدم الان هم دختر همون عمه جونم حامله است و خودش می گه که همه اش دلش ترشی می کشه. کلا همه خانواده پدریم علاقه زیادی به ترشی داریم!

***خط آخر***

بسیاری افراد زمان زیادی را صرف می کنند تا زندگی خود را بسازند بی آنکه بدانند در این جستجو هرلحظه در حال زندگی کردن هستند. پئر بُورتن