لــبــخــنــد بــانــو

نوشته های گاه و بی گاهم

لــبــخــنــد بــانــو

نوشته های گاه و بی گاهم

خبر

سلام به همه دوستای گلم

فقط اومدم این پست و بنویسم و زود برم. آخه بس که کار دارم. کلاس دارم و کلی کتاب نخونده مربوط به این کلاس و کارای نا تموم خیاطی و هزارتا کار واسه شب یلدا. آخه فردا شب مهمون داریم واسه همین حسابی باید بدو بدو کار کنم تا عقب نمونیم.

دیروز دایان اومد در واقع پریشب رسید اونم نیمه شب بود. خلاصه اولش که می خواستم ببینمش حسابی خجالت می کشیدم! دقیقا عین روزای اول عقدمون که از نگاهش فرار می کردم شده بودم! خلاصه که کم کم یخم باز شد

بعدم اینکه کامنت های پست قبل و جواب ندادم هنوز. وقتی جواب دادم تاییدشون می کنم. ببخشید دیر شد. ماشالا همه هم حسابی وبلاگاتون و به روز کردید میام کم کمک می خونمتون.

خلاصه گفتم بیام خبرای یکی دو روز و بدم و برم. به زودی می بینمتون.

راستی اون قضیه تاریکی سه روزه زمین هم با وجودی که می دونم شایعه است اگر احیانا درست از آب در اومد خلاصه بدی و خوبی دیدی حلال کنید. من همه تون و دوست دارم


***خط آخر***

شب یلدای قشنگی براتون آرزو دارم. امیدوارم به همه آرزوهای قشنگتون برسید.