لــبــخــنــد بــانــو

نوشته های گاه و بی گاهم

لــبــخــنــد بــانــو

نوشته های گاه و بی گاهم

سفرنومه من و دایان به شهر راز!!

دوستای عزیز انگار بیماری مسریِ کامنت خوری به جون بلاگ اسکایی هم افتاده!! برای شما پیش نیومده؟ بهار و صدف کامنتاشون نبود!

خلاصه اگر دیدید وضع اینجوریه بدونید بلاگ اسکایی گرسنه بوده کامنتا رو خورده!!مقصر من نیستم به خدا

اصلا بلاگ اسکای مدتیه قاطیه!! دیر لینکای مربوطه شو برام باز می کنه!!یعنی به معنای واقعی کلمه من و می چزونه! واسه شما هم اینجوریه یا من تنها به این بلا گرفتارم؟

...

خب بریم سراغ سفرنامه نویسیمون!!

البته ببخشید اینقدر زیاده! من دوست ندارم هیچ وقت اینقدر زیاد بنویسم ولی گفتم چون سفرنامه بود خواستم تک تک لحظه هاش و بنویسم تا یادم نره...منم تو ادامه مطلب می ذارم تا هر کسی نتونست بخونه اذیت نشه!

ادامه مطلب ...

سفرنامه ی شهری با آفتاب جِنگ

سلام سلام صدتا سلام به دوستای گل گلی خودم

من دیروز عصر برگشتم...روز اول که رفتیم دکتر...روز بعد هم رفتیم واسه دیدن و پسندیدن ظرف و ظروف...

راستش چیز به خصوص دیگه ای هم نگرفتم اما سری ظرف های خیلی خوشکلی داشتن...یه سری چینی دیدم 12 نفره سفید رنگ با گل برجسته نقره ای که از کنار گلش بیرون زده بود. تحت لیسانس آلمان ولی ساخت چین بود می گفت 1 میلیون و هفتصد...قیامت!!...رفتیم جای دیگه که انگار چینی های ایرانی می فروختن اتیکت زده بود 3 میلیون و چهار میلیون...یعنی مخم هنگ کردا...دیدین تو تی وی تبلیغ می کنن جنس ایرانی بخرین؟ خب بنده های خدا تو این گرونی و بی پولی که داره به مردم فشار میاره مردمم بیان جنس ایرانی رو بخرن که کلا ورشکست می شن!!...آخه انصافتون کجا رفته؟ از حق نگذریم جنس ها و طرح های خوبی هم داشتا اما خب تو این گرونی واقعا این قیمت نوبره...خب مردمم راحت می رن جنس خارجی می گیرن با پرستیژ بالاتر...مگه مغز خر خوردن آخه؟...توی رویا ما یه همچین ملت غیوری داریم که حاضرن از خودگذشتگی کنن و یه مشت پول بریزن تو جیب کارخونه دارا و سرمایه دارا و البته معلوم نیست شاید هم دو.لت تا جیبشون پر پول تر بشه و البته ککشون هم نگزه...

خلاصه چهارشنبه صبح هم دستگاهم(یادتونه که!!) دادم دست بابام تا برام بده تعمیرش کنن. طرف هم گفته چرخ دنده هاش ساییده شده اگر قطعه ش گیرم اومد می تونم درستش کنم...

...

تو راه رفت و برگشت به شهرمون بین راه درختای بادوم شکوفه داده بودن. اینقدر منظره خوشکلی شده بود که نگو و نپرس...منم که دوربینم همرام نبرده بودم حسابی افسوس خوردم. بعد دوربین گوشیم که اصلا خوب عکس نمیگیره منم مجبور شدم با گوشی بابام که دوربینش بهتر بود عکس بگیرم. الان عکسا رو گوشیمه و هنوز نبردم تو کامی...تو پست های بعدی عکساشو واستون می ذارم...تو راه که بودیم یه عالمه گله گوسفند و همراه چوپاناشون می دیدیم...اینقدر به بره ها ذوق کردم(اون کوچولوتراش) که مامانم گفت یه دونه از اینارو برات می خرم برای روی جهیزیه ت منم از خدا خواسته گفتم باشه

در این سفر کلیاتی دلمان برای دایان جون جونم تنگ شد! 

پ.ن: از دیروز تا حالا نشستم و دارم جواب کامنتا رو می دم و کلی هم کامنت گذاشتم...یه تک و توک موندن تا برم وبشون و بخونمشون و براشون نظر بذارم...آخه بعضی ها دو سه تا پست پر و پیمون گذاشتن که واقعا وقت می بره خوندنش...تو این یکی دو روزه حتما میام پیشتون دوستای خوشکل من

بعدا نوشت: راستش من امشب به این نتیجه رسیدم که قیمت چینی های ایرانی به ریال زده بوده نه به تومن...اینهمه بدِ شرکت های ایرانی رو گفتم خدا ببخشه...الان هم اون قسمت و حذف نمی کنم فقط بی رنگ می کنم تا یادم بمونه آدم تا دقیق مطمئن نشده نباید قضاوت کنه

***خط آخر***

شکر گزاری نه تنها بزرگترین فضیلت است ، بلکه منشاء سایر نیکی ها نیز هست. سیسرو