لــبــخــنــد بــانــو

نوشته های گاه و بی گاهم

لــبــخــنــد بــانــو

نوشته های گاه و بی گاهم

خواسته ها و نیاز های ما آدمها

ما آدمها تو زندگیمون پر از نیاز هستیم! نیازهامون هیچ وقت تمام نمی شه. از اولین لحظاتی که وجودمون شکل می گیره تا آخرین لحظاتی که نفس می کشیم و زنده هستیم مرتب به نیازهامون فکر می کنیم و اینکه چکار کنیم که رفع بشن! این نیاز ها گاهی با طبیعت آدمی سر و کار دارن و گاهی هم نه! بیشتر از اون! وقتی که نیازهامون حکم زیاده خواهی به خودش گرفت دیگه کنترلش سخت می شه. من فکر می کنم زیاده خواهی منطق آدم و مختل می کنه! باید همیشه این نیازها تحت کنترل ما آدما باشن تا طغیان نکنن. چون اگر طغیان کرد و کنترلش که از دستمون خارج شد دیگه به این فکر نمی کنیم که ممکنه تو زندگیمون اختلال ایجاد کنه و تو روابطمون با مخلوق. هر چی بیشتر به نیازهامون بها بدیم به همون اندازه از خدا دور می شیم در واقع همون دلبستگیمون به دنیا رو می گم. مثلا غرور یه نیازه برای آدم که بتونه تو اجتماع زندگی کنه! غرور یک نفر باعث می شه تو زندگی کسی به خودش جرأت نده بهت توهین کنه و اینکه ما خودمون با وجود غروری که داریم خیلی از کارها رو انجام ندیم! در واقع همون شخصیت ماست که این دستورات و می ده و اگر در حد متعادل باشه راحت می تونیم بین مردم زندگی کنیم. دیدید که می گن طرف چه بدون تکبر و غروره؟ و چه قدر بی ریاست؟ من این و قبول ندارم چون هر کسی به اندازه خودش غرور داره ولی این حد نرمالشه چون راحت میون این اجتماع زندگی میکنه و ارتباط برقرار می کنه! ولی همین که این غرور از حد نرمالش گذشت و بیشتر شد دیگه بقیه رو آدم حساب نمی کنه که بخواد باهاشون ارتباط داشته باشه و فقط با قشری رابطه داره که یه جورایی تو اجتماع مطرح هستن. با این ارتباط می خواد شأن اجتماعی خودش و بیشتر نشون بده(یه جورایی احساس کمبود شخصیت)!! در واقع خودش و محدود می کنه به افراد خاص و این اصلا خوب نیست. آدم باید تو اجتماع باشه و بدونه که میون هم نوعاش چی میگذره ولی این غرور زیاد از حدش جلوی این کار و می گیره. در ضمن آدم مغرور و خودخواه هیچ وقت بین قشر عظیمی از مردم جایگاه خوبی نداره!!
البته این یه مثال بود و واسه همه چیز می شه مثال زد مثل همون پول و ثروت که راحتترین مثاله و یا حتی خواسته های دو رو دراز که به بلند پروازی معروفه!
ما همه نیازهامون برامون با ارزشن و برای رسیدن بهش تلاش می کنیم ولی اگر این نیازها به جا و به موقع نباشه واسه آدم خطرساز می شه. آدم و از آدمیت دور میکنه. آدم و از مهترین وجود زندگی که همون خدا هست هم دور می کنه.
کاش بدونیم نیازهامون چیه بعد خیلی خوب بهش فکر کنیم و همه جوانبش و در نظر بگیریم اینکه نفعش بیشتره یا ضررش! یا حتی اگر ضرری هم نداشته باشه بدونیم که با به دست آوردنش به چه چیزهای دیگه ای می رسیم. آیا ارزشش و داره یا نه؟(نظر خودم اینه که ارزش مادی شاید مهم باشه ولی ارزش معنویش برام مهمتره!)
...
پ.ن: نمی خواستم این متن اینهمه طولانی بشه! خلاصه ببخشید. امیدوارم خوشتون بیاد.

***خط آخر***
در طلب دنیا معتدل باشید و حرص نزنید ، زیرا به هر کس هر چه قسمت اوست می رسد. پیامبر اکرم(ص)
ای فرزند آدم، اگر از دنیا بقدر کفایتت بخواهی اندکی از دنیا تو را کفایت می کند و اگر بیش از کفایتت بخواهی همه دنیا هم تو را بس نباشد. حضرت علی(ع)

استرس...

فردا قراره تو کانون قرآن محله مون که هر روز تو ماه رمضان کلاس قرآن تشکیل می شه دو صفحه از قرآن و قرائت کنم. پارسال اولین تجربه ام بود و یه جورایی استرس داشتم. البته شاید الان اون استرسه کمتر شده باشه اما هنوز وقتی تو جمعی بخوام اظهار وجود کنم استرسه رو می گیرم و گاهی هم ضایع بازی می شه! تپق می زنم و کلا گاهی هم ممکنه تو نیمه راه کنار بکشم که اینم خودش خیلی ضایع است دیگه! امان از این استرس!
ولی خدا رو شکر هیچ وقت واسه قرائت قرآن اینجوری سرم در نیومده. خدا خودش کمکم کرده. استرسه بوده ولی راحت و بدون ضایع بازی سهمم و از صفحات قرآن که باید می خوندم و خوندم!
عاچقتم خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا


***خط آخر***
همنشین و دوست، همانند وصله در لباس است، پس آنرا همشکل برگزین. حضرت علی(ع)

معضلی به اسم جا به جا شدن خواب

من شدم خفاش یا جغد!! شبا بیدارم و روزا تا دو بعد از ظهر به قول یکی از دوستام شرکت خواب تشریف دارم!! 
هر چی دست و پا می زنم شب زود بخوابم و صبح زودتر پاشم گویا نمی شه مثل باتلاق هر چی بیشتر دست و پا بزنی بیشتر فرو می ری منم دقیقا عین همونم. هر چی سعی می کنم باعث می شه نیم ساعت تا یک ساعت دیرتر خوابم بره و ظهر هم به همون نسبت دیرتر از خواب پاشم!!
اگر اینجوری پیش برم فکر کنم تا آخر ماه رمضون خوابم درست شه و برگرده سر جای اصلیش! والا بوخودا!!خواب هم با ما سر لج داره!! عجب دوره ای شده!


***خط آخر***
امام هادی(ع) فرمود: ثروتمندی، کم آرزویی تو، و راضی بودن به اندازه کفاف است، و فقیری سیری ناپذیری نفس و نا امیدی بسیار است.