لــبــخــنــد بــانــو

نوشته های گاه و بی گاهم

لــبــخــنــد بــانــو

نوشته های گاه و بی گاهم

سفرنومه من و دایان به شهر راز!!

دوستای عزیز انگار بیماری مسریِ کامنت خوری به جون بلاگ اسکایی هم افتاده!! برای شما پیش نیومده؟ بهار و صدف کامنتاشون نبود!

خلاصه اگر دیدید وضع اینجوریه بدونید بلاگ اسکایی گرسنه بوده کامنتا رو خورده!!مقصر من نیستم به خدا

اصلا بلاگ اسکای مدتیه قاطیه!! دیر لینکای مربوطه شو برام باز می کنه!!یعنی به معنای واقعی کلمه من و می چزونه! واسه شما هم اینجوریه یا من تنها به این بلا گرفتارم؟

...

خب بریم سراغ سفرنامه نویسیمون!!

البته ببخشید اینقدر زیاده! من دوست ندارم هیچ وقت اینقدر زیاد بنویسم ولی گفتم چون سفرنامه بود خواستم تک تک لحظه هاش و بنویسم تا یادم نره...منم تو ادامه مطلب می ذارم تا هر کسی نتونست بخونه اذیت نشه!

دوشنبه شب که تا رسیدیم رفتیم خونه برادر دایان و کلی هم خجالت می کشیدم! آخه جاری درس داشت و حسابی دور کارای پایان نامه دکتراش بود واسه همین من کلی شرمندشون شدم. ولی خب خدا رو شکر اونم انگار از اینکه همه ش درس و درس و درس باشه خسته شده بود و فرداش باهامون اومد خرید و کلی من و خوشحال کرد. رفتیم کلی خیابون قاآنی کهنه و نو رو گشتیم(دوستای شیرازی می دونن کجاست و چه چیزایی توش موجوده!)یه کمی خرید کردیم واسه تجهیز خونمون. بعد هم برگشتیم خونه.نمازمون و خوندیم و جاری تندی یه برنج بار گذاشت و کباب هم از قبل داشت زد تنگش و خوردیم و ظرفارو شستیم و رفتیم خوابیدیم! شب هم دیگه جایی نرفتیم. آخه دایان یه خورده به خاطر سرماخوردگی که داشت تا دیر خوابید. بعد هم که بلند شدیم جاری با برادر دایان رفتن سراغ خریدامون و کلی زیر و روش کردن تا خدایی ناکرده مشکلی نداشته باشه. جاری بیشتر از من نگران بود که نکنه مشکلی داشته باشه که اگر بردیم شهرمون دیگه برگشت دادنش سخته آخه این جاری من بس که دختر گل و ماهیه. خیلی هم دلسوز و مهربونه...آقا صبحش که اون سمت های قاآنی اینا بودیم یه ترشی فروشی سر راهمون بود منم که بدجور ترشی خور دیگه بدون اینکه به دایان بگم خودش رفت سمت ترشی هاش! که من گفتم این ترشی ها رو نمی خوام(منظوم اون ترشی رنگی های آلو جنگلی و اینا بود!) از این ترشی لیته ها  می خوام!! خلاصه تا موقعی که فروشنده ترشی رو برامون آماده کنه هزارتا سوال از دایان پرسید...چند سالته و کجا کار می کنی و برای چی الان مرخصی هستیو...من و جاری هم حسابی حرص می خوردیم که یعنی چی؟ مگه مفتشه؟ بابا نیم کیلو ترشی خواستیما...دیگه این سوالا یعنی چی؟...کلی هم بعدش خندیدیم که چه آدمایی پیدا می شن خدا وکیلی!!

خلاصه فردا صبحش هم رفتیم سمت داریوش و نمازی واسه قیمت کردن یه سری از وسایل برقی و احتمالا خریدنشون...چند جا ال ای دی قیمت کردیم و بعد هم من یه همزن کاسه دار گرفتم و جارو برقی و یه تستر...دوستان کسی از مارک myson اطلاعی داره که خوبه یا بد؟ آخه تستر و همزنم همین مارکه...واسه تستر چند جا رفتیم سوال کردیم و چند نوع مارک و دیدیم و قیمت گرفتیم بعد دیگه این و خریدم. چون کارایی هاشو پسند کردم...

اون روز تا ساعت 3 بعد از ظهر گرفتار خرید همین چند تیکه بودیم و وقتی برگشتیم خونه نماز خوندیم و جاری تندی ته چین مرغ درست کرد و خوردیم. یه کمی هم خوابیدیم و شب هم دایان و مجبور کردم بریم بیرون بگردیم. رفتیم سمت ملاصدرا...آب اناری داره اون قسمت که گاهی وقتا که میاییم شیراز با دایان سری هم به اونجا می زنیم و آب انار می خوریم...دایان آب انار با بستنی سفارش داد و من آب انار ملس...خلاصه آب انار و نوش جان کردیم و رفتیم سمت چارراه ملاصدرا! یه چندتا چیز میز قیمت کردیم که همه برق از سرمون پروند و بی خیال خریدش شدیم کلا اون سمت قیمت هاش بالاست و به جیب ما فقیر بی چاره ها نمی خوره!!

بعد هم رفتیم سر خیابون بعثت یه ذرت مکزیکی زدیم بر بدن و از اونجا تاکسی گرفتیم و برگشتیم خونه! دیگه چون ناهار دیر خوردیم و ذرت و اب انار هم خوردیم میل به شام نداشتیم و جاری که شام برای خودشون آماده کرده بود به ما هم تعارف کرد بخوریم که تشکر کردیم. بعد هم رفتیم خوابیدیم...

فردا صبحش هم موقع نماز هوا بارونی بود و خواب می چسبید و بعد از نماز خوابیدیم تا ساعت نزدیک به 10 بعد هم رفتیم جایی که تا ساعت 3 بعد از ظهر گرفتار شدیم. بعد اون دستگاهه که یادتونه(مشکل بزرگ من بودا!) اونو تحویل گرفتم و بسی مشعوف برگشتیم خونه!! بعد از ناهار که جاری زحمت کشیده بود ماکارانی درست کرده بود هم یه خورده خوابیدیم و از قبل قرار بود بریم شیرین فروشی نزدیک خونه برادر دایان شیرینی بخریم واسه خونمون...خلاصه خرید کردیم و برگشتیم...چون قرار بود شب برگردیم شهرمون ولی نشد که بشه...منم دایان و مجبور کردم بریم سمت وصال تا یه خورده مبلمان و سرویس خواب و این چیزا رو ببییم و قیمت کنیم جاری و برادر دایان هم اومدن همرامون و چون با ماشین بودیم این دفعه راحت رفتیم و اومدیم...قیمت اونجا بد نبود و می شه گفت مناسبه...یه چند تا چیز پسند کردیم اما چون الان موقع خریدش نبود نخریدیم و گذاشتیم سر موقع خودش! دیگه اینکه شب هم زنگ زدیم ترمینال و بلیط رزرو کردیم واسه فردا صبح...خلاصه فردا صبحش هم که جمعه بود عازم شدیم به سرزمین و دیار آبا و اجدادیمون! الحق که هیچ کجا شهر خود آدم نمی شه!!

نظرات 22 + ارسال نظر
گیسو یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 13:40

نه برای من پیش نیومده
حالا سر یه فرصت مناسب میام وبو کامل میخونم که ببینم اوضاع از چه قراره

اوکی

محبوبه یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 16:30 http://mzm70.blogsky.com

سلام عزیزم خوبی؟؟؟ میبینم که حسابی بهت خوش گذشته و کلی هم خرید کردی

خدا رو شکر اون مشکلت درست شد و گرنه ...

سلام محبوبه جان
بله جای شما خالی
اره وگرنه من هلاک می شدم از دستش

ســــــــارا یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 17:46 http://www.gelayol.blogsky.com

سلام
اوووووووووووووه چه قدر کار انجام دادی خسه نباشی عزیزم
راجب اون مارک اطلاعی ندارم
ولی ایشالا خوب از آب دربیاد لبخندجونم.
مبارکت باشه..
.
.
.
خداروشکر اون دستگاه درست شد...خدایی واجبه!
حالا بعداز ازدواج واجب تر هم میشه

سلام
آره خیلی کار بود و خدا رو شکر انجام شد همه ش...
خدا کنه...من کلا این مارک و واسه اولین باره اسمش و دیدم و شنیدم...
ممنونم
خیلی واجب!!
آره بعد از ازدواج که کلی باید به فکر باشم واسه اون مسئله!! بس که مهمه

فنچ بانو یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 18:39 http://baghe-ma.blogsky.com

همیشه به سفر و خرید خانوم
مبارک باشه خریدات:)

ممنونم عزیزم...

topoli یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 19:39 http://ghandeasal91.blogfa.com

همش مبارکتون باشه !

مرسی تپلی جون

منا یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 19:54

ئههه لبخند اخرش این شهر راز رو لو دادی کهه
گفته بودی سکرته اخه
ایشالا همیشه به خرید و شادی و مسافرت و غیره عزیزمممممممممممم

آره گفتم نگم فایده نداره که!
اون سکرت هم واسه این بود که همون موقع گفتم نگم و تو وبم لو ندم بهتره ولی گفتم بی خیالش می گم...
مرسی منا جان

بانو یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 20:04 http://bano0.ir

وای من ازین هدر ها میخوام : (((((((

قابل شما رو نداره...برای شما...برش دار بزن تنگ وبلاگت...

بانو یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 20:06 http://bano0.ir

اخی .. نازی ...
چه خوبه که جاری ِ خوبی داری :دی

بله دختر گلیه

صدف یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 20:22 http://sadaf-2668.blogsky.com

سلام خانووووم.
همیشه به گردش
عجب جاری خوبی داری خدا قسمت کنه از این جاری ها
جاهازی که خریدی مبارکت باشه. والا من تا حالا اسم این مارکی که گفتی رو نشندیدم ولی حتما خوبه سخت نگیر.
آهان یادم رفت بگم درست شدن دستگاهت مباررررررررررررررررررررررررررررررک

سلام عزیزم
ممنونم
آره خداییش دختر خیلی خوبیه...بگو ایشالا صدف
منم امیدوارم خوب باشه و سر افکنده نشم
مرسی صدفی...می بینی؟ شما هم از شنیدنش ذوق کردی...اونوقت ببین من دیگه چه ذوقی کردم

دی ماهی خانوم یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 23:03 http://deymahi.mihanblog.com

سلام عزیزم خسته نباشی از سفر
ایشالا همیشه خوب و خوش باشین
خریداتم مبارک باشه تصمیم واسه رفتن به خونه ی خودتون گرفتین؟ یا نه هنوز؟
از اون مارک من اطلاعی ندارم ایشالا خوب در بیاد!
چقدر عالی که جاریت خوبه ایشالا همیشه باهم همینطور باشین
شاد باشی عزیزم

سلام گلم....ممنونم
ایشالا اگر خواست خدا باشه تا یه سه یا چهار ماه دیگه منم می رم سر خونه زندگیم
ایشالا
آره واقعا دختر ماهیه...
مرسی

یلدا دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 00:08 http://yaldapaeez.blogsky.com/

مبارکت باشه خانومی

ممنونم دوستم

گیسو دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 00:40 http://mosaferkocholo15.blogsky.com/

ایشالا که همیشه بهت خوش بگذره و همیشه در سفر
من تا حالا شیراز نرفتم ایشالا قسمت شه برم
آخ گلم نگو که عاشق سفرم و دوست دارم همیشه در سفر باشم و همه جاهای دنیا رو بگردم و حسرت هیچ جا رو دلم نمونه

ممنونم عزیزم
ایشالا شیراز هم می ری...سعی کن اوایل بهار هم بری اونجا...شیرازه و بهارش
چرا حسرت گیسو جان؟...
ایشالا همیشه سالم باشی مایه اش فقط خواستنه تا بتونی همه جا بری

مریم دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 06:46 http://cassper.blogsky.com

بالاخره یه نشانه هایی از عروسی در شماها پیدا شد. همین که افتادی دنبال جهاز خریدن خودش جای امیدواری داره.

ایشالا همیشه به سفر و خوشی اونم تو دوران عقد . سفر دو نفره اینقده میچسبه

آره دیگه...فعلا فقط نشونه هاشه
ممنونم...آره تو دوران عقد خیلی مزه می ده

خانومِ میم دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 07:19 http://66-64.blogsky.com/

آخ لبخند بانو دقیقاً این مشکلو دارم
دوستام هی میان شاکی میشن چرا تایید مون نکردی و اینا

چقد خوبه انقده با جاریت صمیمی هستی!
تصورشم برام غیر ممکنه
هیچ جا خونه ی ادم و بالاخص کاسه دسشویی خونه نمیشه
میگم چقدر این عکس بالای قالب وبلاگت خوشگله

خب خدا رو شکر که مال من تنها نیست...مشکل از خود بلاگ اسکاییه پس
آره عالیه...
چرا؟ وقتی عقیده و نظرات و خواسته ها یه سمت و سو داشته باشه صمیمیت بین هر کسی که فکرش و بکنی پدید میاد...این مشکل از آدماست که اینهمه کینه و کدورت پیدا می شه...خودمون شاید(شاید نه حتما) خوب هستیم این دیگرانند که ممکنه نرمال برخورد نکنن و این باعث ناراحتی می شه
این کاسه دستشویی رو خوب اومدی
قابل شما رو نداره بردارش بری خودت عزیزم

عسل دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 07:56 http://www.beat.persianblog.ir

تا باشه از این سفرا:)
خریدات مبارک باشه..ایشالله به سلامتی ازشون استفاده کنی:)...خدا نصیب کنه از این جاریا:)
بلاگ اسکای لطفا کامنت منو نخور:ی


ممنونم عسل عزیزم...بگو ایشالااااااااااااااااااااااااااااا عسلی
نخووووووووووووووووووووووووووووووورد هورااااااااااااااااااااااااا

لیلا دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:44

حال و هوای این روزاتو دوست دارم.یاد اون دوران خودمون افتادم.قدرشو بدون و لذت ببر.خوشبخت بشی گلم.

آره مطمئنما بعدا برام خاطره می شن...سعی می کنم لذت ببرم
ممنونم لیلا جون

کلاسیکـــــــ دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 13:10 http://classiclife12.blogfa.com

سلام لبخند جون
زندگیت سرشار از این لحظه ها

سلام عزیزم
ممنونم

بلبل السلطنه و محبت الدوله دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 14:01 http://eshghe8saleh.blogfa.com/

این کامنت خوری از سوی بلاگ اسکای نصیب من هم شده متاسفانه!!
زیاد هم نوشته بودما. البته اینجا نبود. وب یکی دیگه از دوستامون
همیشه به سفر. من دلم یکهو ماکارونی خواست. اما خب ذرت مکزیکی نمیوتنوم بخورم. نمیدونم چرا معدع م درد میگیره. قبلنا اینطور نبود ها.!!
اینکه گفتی هیچ جا شهر خود آدم نمیشه رو هزار بار قبول دارم. واقعا همینطوره

هیییییییییی وایِ من
ممنونم...مایه ش اینه که امشب یه ماکارونی خوشمزه درست کنی
خب شاید الان معده ت حساس شده...خود ذرت هم ممکنه این مشکلات و به وجود بیاره فکر کنم
آدم حس غریبگی نداره تو شهر خودش و کلا راحته

دخترخوب دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 20:33 http://www.dokhtarone91.blogfa.com

فای فای مثله اینکه من اندکی دیر رسیدم خدمتتون عجیجم
منو بسیور بسیور ببخش نانازی
به به سفرتون بخیر خانومی
وسایلاتم مبارک باشه
به به ایشالا که همیشه با جاری اینقده خوب و مهلبون باشین

نه دیر نرسیدی ولی با این حساب می بخشمت...دیگه تکرار نشه ها؟
ممنونم عزیزم
بازم مرسی
ایشالا

رزماری چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:39 http://mano-hamsarm.blogsky.com

خان مبارکا باشه .بسلامتی و دل خوش ایشالا.
کدبانوی خوشگل با اون هم زن و اینا برای آقا دایان شیرینی ها و غذا های خوشمزه درست می کنی دیگه ای بلا؟

ممنونم رزی
آره دیگه گفتم چون من به درست کردن شیرینی و کیک علاقه دارم خواستم یه خورده پیشرفته ترش و بگیرم تا بهتر بتونم کار کنم

زیتون چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:16 http://zatun2002.persianblog.ir/

سلام
بلای اسگای قاطی نیست دولت سرعت نت راکاهش داده همه جا همینطوره

سلام
نمی دونم والا مشکل از چیه دقیقا

بیتا دوشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 16:32 http://www.dokhtaram-sara.blogfa.com

سلام بانو!
باز که بیخبر تشریف آوردین شهر ما
آخ گفتی آب اناری ملاصدرا!!!!!!
همیشه به شادی و سلامتی بانو
سال خوب و با برکت همراه با سلامتی و شادکامی رو واست آرزو می کنم

سلام
ببخشید دیگه...یه هویی شد بازم...دفعه بعدی حتما خبر میذم..هم به شما هم یه دوست دیگه ی شیرازیمون
آره حسابی مچسبه و خوشمزه است...خصوصا توی هوای بهاری
ممنون عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد