لــبــخــنــد بــانــو

نوشته های گاه و بی گاهم

لــبــخــنــد بــانــو

نوشته های گاه و بی گاهم

زلزله ی مرگ بار!

از شنیدن و دیدن تصاویر هموطنان زلزله زدمون خیلی ناراحت شدم. خدا به بازماندگانشون صبر بده. سختــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه خدا خیلی زیاد

...

منی که اینقدر ازشون دورم شاید نتونم کمک خاصی کنم ولی لااقل می تونم با این پست باهاشون همدردی کنم! همدردی! شاید هم هیچ وقت این پست من و نبینن اما من می نویسم!

اینهمه آدم تو یه منطقه تو یه شب می رن زیر آوار زلزله!

اونم تو شب قدر. شاید خدا دوستشون داشته شاید هم دلیلای دیگه وجود داشته که ما از حکمتش بی خبریم ولی مایی که اینجا تو خونمون راحت نشستیم و داریم تاسف می خوریم خدا وکیلی اگر این اتفاق واسه شهر و منطقه ما می افتاد چه جوری باهاش برخورد می کردیم؟ خیلی واسمون سخته دیگه! ایشالا همیشه سالم در کنار خانواده هاتون زندگی کنید ولی اینم یه اتفاقه! ممکنه هر جایی و هر مکانی و برای هر کسی پیش بیاد! اما مهم اینه که از همه این چیزا درس عبرت بگیریم!

مرگ ناگهانی خیلی زیاد شده! باید بدونیم مرگ به ما خیلی نزدیکه!

حیفه آدم تو زندگی هر کاری دلش خواست انجام بده بعدم بگه با یه توبه درست می شه و خدا می بخشه! بخشندگی خدا سرجاشه اما عمل و چگونگی نیات ما هم سر جاشه! فقط یادمون باشه ممکنه هیچ وقت هم فرصت توبه کردن پیدا نکنیم!

یا ممکنه از بس از خدا دور شده باشیم خدا بهمون توفیق توبه رو نده! یا اینکه خدایی ناکرده مرگ باعثش بشه که توبه نکنیم!(دقت کردید که این روزا خیلی از جوونامون نا کام از دنیا می رن؟) پس مرگ مختص آدمای پیر نیست! این و همیشه یادمون بمونه!

بیشتر از این در این مورد توضیح نمی دم! می دونم خودتون بهتر از من می دونید. اینارو نوشتم تا به خودم بگم هر کاری که می خوایی بکنی به عاقبتش هم فکر کن! به اینکه خدا راضی داره یا نه! این برام مهمه! امیدوارم بهش عمل کنیم.

...

پ.ن: به همه مصیبت زده های این زلزله هم تسلیت می گم! خدا بهشون صبر بده.

هوای بارون خورده/افطار با دوستم/شب های قدر امسال...

ملتفت که هستید بنده جغدم و شبا بیدارم و روزا خواب!!

راستش خواستم این و بگم دیروز عصری ساعت پنچ و نیم بعد از ظهر از صداهای خوشکلی از خواب بیدار شدم!!صدای رعد و برق

کلی مشعوف شدم از شنیدنش. منم تندی بلند شدم رفتم لب پنجره اتاقم که رو به خیابونه. دیدم تازه بارون شروع کرده به باریدن. اونم نیمه تند. اینقدر کیف داشت که نگو...

پشت پنجره باز اتاق

رو به خیابون

صدای بارون و رعد و برق

باد و هوای بارون خورده تابستونی

چه شود

به به!!

تازه بعد از بارون دیگه هوا شده بود ملس! یه بوی بارونی می اومد که اگر همینجوری ولم می کردن بدو می رفتم تو خیابون واسه خودم می چرخیدم! تا همین الان هم آثار بوی هوای بارون خورده هست که از بوئیدنش سیر نمی شم!

...

امروز قراره با دوس گلیم برم جایی! یه مکان معنوی و عالی. قراره نماز و همونجا بخونیم و بعدش هم همونجا افطار کنیم. خیلی وقت بود با دوس گلی بیرون نرفته بودم. حالا دیگه فرصت شد.

...

شب های قدر امسال با شب های قدر سال های گذشته م یه تفاوت خیلی بزرگ داشت. حالا تفاوتش پیش خودم می مونه فقط این و اینجا نوشتم تا یادم بمونه! راضی بودم گرچه می تونست بهتر هم باشه ولی از سال های قبلی خیلی خیلی خیلی بهتر بود! خدا رو شکر می کنم بابت لطفی که در حقم کرد.

یادتونه تو بیشتر نوشته هام حرفم این بود که هر چی بیشتر بریم طرفش بیشتر جوابمون و می ده و هوامونو داره؟ من این و امشب و شبهای قبلی قدر درک کردم البته نمی گم اتفاق خارق العاده ای بود ها؟ نه! فقط می خوام این و بگم که هر چه قدر خودتو بیشتر با خدا مانوس کنی اون راحتتر جوابت و می ده. به عبارت ساده تر اگر یک گام برداری طرفش اون ده گام میاد طرفت!

البته این مربوط به برآورده شدن حوائج دنیاییم نیستا! گفتم این و بگم که فکر نکنید یکی از حاجت هام برآورده شده. نه یه چیزی مربوط به وجود خودمه!(گیج نشید گفتم که چیز خارق العاده ای نیست ولی برای من تازگی داشت!)

...

***خط آخر***

یک درخت هر چه قدر هم که بزرگ باشد با یک دانه اغاز می شود.

رها باش...رها

تو بهترین لحظاتی که امشب با خدا داری منِ نا چیز و فراموش نکن...

خیلی دلم می خواد به چیزی برسم که واقعا ارزش داشته باشه برای داشتنش تو این شبها گریه کنم و از خدا طلب کنم...

نمی دونم اون چیز چیه فقط این و می دونم که اگر داشته باشمش انگار همه چیز رو دارم! می دونم خیلی سخته چون با یه شب اشک ریختن و التماس کردن به درگاه خدا به دست نمیاد. بیشتر مد نظرم این که نمی دونم چکار کنم و چه راهی رو برم که ارزشش و داشته باشه و من و برسونه به خدا...

فقط این و می دونم که...

باید رها شد. رهایی از هر قیدی و بندی. حالا چه جوریش و نمی دونم!!

می گن رهایی نه به این معنی که از نعمات موجود استفاده نکنی...نه!!...استفاده ببر اما وابسته نشو...

خب ما همه وابسته ایم!...

خداییش کدوم یکی از شمایی که خواننده این پست هست می تونه ادعا کنه هیچ وابستگی به این دنیا نداره؟ به نظرم هیچ کسی نمی تونه!!

حالا چرا می گم ادعا!...واسه اینکه این حرف یک ادعایی بیشتر نیست که من به معنای واقعی کلمه وابستگی ندارم!

حالا تمام حرف من اینِ که دوست دارم رها شم از هر چیزی که دست و پام و زنجیر می کنه برای دستیابی به خدا...

و فعلا که فقط دوست دارم و ببینم کی می تونم عمل کنم یا اصلا می تونم واسه عمل کردن اقدام کنم یا نه...سخته...خیلی سخت ولی بعدش فکر کنم شیرینه! یعنی رسیدن به خدا جدای از قید و بندها جز شیرینی چیزی به همراه نداره...اما...

و امشب التماسش می کنیم که تو این راه کمکمون کنه...یا رب مددی کن...مددی...

...

***خط آخر***

خداوند متعال در چهارمین آیه سوره مبارکه قدر می فرماید: تنزّل الملائکة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ. فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هرکاری) فرود آیند.